در واقع بار معاش و دشواریهای زندگی چنان بر دوش ما سنگینی میکند که تمرکز پیگرفتن یک نمایش یا فیلم جدی یا تحمل دیدن و تحلیل آن را نداریم. چنین وضعی بستر مناسبی برای کارهای سطحی فراهم میآورد؛ آثاری که تنها رسالتش را خنداندن مخاطب میداند. چنین اثری حتی پیش از تولید، برایش سود و آورده مالی تعریف شده است؛ از تمام راههای ممکن بهره میگیرد تا حداکثر مخاطب قابل جذب را به تماشا بکشاند.
چنین فیلمها یا نمایشهایی بیضرر و بیخطر و بدون پیام و نافرجام هستند. از این رو کسی را آزار نمیدهد و دقیقا از همین رو مورد پسند کسانی است که دوست دارند بدون دردسر و بازخواست و مؤاخذه، یک اثر سینمایی تولید کنند یا بهتر و دقیقتر بگویم تجارتی انجام دهند.
فقط تفاوت این تجارت با تجارتهای دیگر این است که اسم هنر را هم یدک میکشد و کسبه این عرصه میتوانند خود را هنرمند هم بنامند. البته تا حدی درست میگویند؛ چراکه هنر دوسو دارد؛ یکی انتقاد، به معنی پرداختن به ریشه عوامل تأثیرگذار در زندگی آدمها و موضعگیری نسبت به آنها و دیگری تفنن.
سویه اول حاصل یک نگاه ریزبین و نکتهسنج است که این دقت منجر به شناخت علل و چرایی معضلات میشود؛ بنابراین دخالتگر است، چون با عوامل و علل پدیدآورنده معضلات هم همسویی ندارد. طبیعی است که این نگاه و آثار تولیدشده با چنین دیدگاهی با بسیاری از محدودیتها و ممنوعیتها هم روبهرویند.
از اینرو سینمای گیشه و فیلمهای خندهدار در مقایسه با کارهای جدی، مسیر فراخ و همواری پیشرو دارند و اندک زحمتی هم که برای تولید آنها کشیده میشود با بازگشت سرمایه و سودآوری کار جبران میشود. گرچه باید در نظر داشت که این رونق موقتی است؛ چراکه آثار بیمایه فقط در دورههایی خاص مخاطب دارند و فرصت برای نوکیسهها و تازه به دورانرسیدهها برای استفاده هرچه بیشتر از این سینما با بهبود وضعیت فرهنگی از دست میرود.
نظر شما